بیوکندن. [ ی َ / یُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بیوگندن. اوکندن. افکندن. بیفکندن. ( یادداشت مؤلف ) : چون بچه کبوتر منقار سخت کردهموار کرد موی و بیوکند موی زرد.ابوشکور.رجوع به اوکندن و مترادفات کلمه شود.