بیوسف

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
یوسف (۲۷ بار)

«علیه السلام». فرزند یعقوب و نواده اسحق و فرزند سوم ابراهیم علیهم السلام می‏باشد نام مبارکش 27 بار در کلام اللَّه ذکر شده است. در حکایت مؤمن آل فرعون آمده که به قوم فرعون چنین گفت: . این آیه صریح در نبوت آن جناب است. و در آیه . خداوند او را از مخلصین خوانده که از خالص شدگان برای خدا بود و شیطان و نفس را در وجود او راهی نبود. ماجرای شگفت‏انگیز او که مجسم کننده جمال انسانیت و خویشتن داری و ایمان آن جناب است به طور تفصیل به عنوان احسن القصص در سوره‏ای به نام آن حضرت ذکر شده و خداوند به شرح حال او بیشتر اعتنا فرموده است. دقت کنید در حالات حضرت یوسف «علیه السلام» چند محل مورد اشتباه گردیده که لازم است بررسی شود. در تفسیر المیزان ج 11 ص 183 از تفسیر در منثور از ابن عباس نقل شده که گفت: یوسف «علیه السلام» سه لغزش داشت و سه اشتباه کرد. 1- خواست با آن زن زنا بکند در نتیجه به زندان افتاد - نگارنده گوید: این اشاره است به آیه . 2- به آن جوان زندانی گفت: «اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ» در پیش پادشاهت مرا یاد کن در نتیجه هفت سال در زندان ماند چون شیطان از یاد او برد و نتوانست او را پیش پادشاه بی تقصیر معرفی کند. 3- یوسف به برادرانش گفت: «اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» شما دزد هستید. حال آنکه دزد نبودند. در المیزان پس از نقل این سخن فرموده: این روایت مخالف صریح کلام خداست که یوسف را برگزیده خود و از مخلصین خوانده و شیطان را به چنین کسانی راهی نیست... در منثور روایاتی بر این منوال نقل کرده... که به هیچ یک از آنها اعتمادی نیست. نگارنده گوید: در آیه . چنانکه در «هم» گفته شد «لَوْلا اَنْ رَأی...» قید جمله «وَ هَمَّ بِها» است یعنی: زن خواست از یوسف کام بگیرد و یوسف هم اگر برهان خدایش را نمی‏دید می‏خواست از او کام بگیرد. به عبارت دیگر: یوسف به حکم غریزه بشری به آن کار راضی می‏شد ولی دیدن برهان خدا که همان ایمان و یقینش باشد مانع از آن بود که چنان فکری را در سر بپروراند. عجبا کجای این جریان لغزش است!!! از طرف دیگر یوسف «علیه السلام» به آن مرد زندانی که می‏دانست نجات یافته و ساقی شاه خواهد شد فرمود: «اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ» در پیش رئیس خود مرا یاد کن و بی گناه بودن مرا به او روشن کن. این توسل به وسائل مادی است کجای این شرک است اگر ما به کسی بگوئیم از ما پیش فلانکس وساطت کن مشرک شده‏ایم بلکه یوسف «علیه السلام» برای استخلاص خویش از راه طبیعی وارد شد و آنگهی خداوند از آن حضرت نقل می‏کند که به آن دو زندانی فرمود: «ءَاَرْبابٌ مِتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَّهارُ» و در جریان حیله زن عزیز مصر فرموده: «اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ» چطور شد این بزرگوار که ایمان و توحید و تقوایش مورد تصدیق خداست مشرک شد و خدا را از یاد برد عجبا!! در تفسیر عیاشی سه روایت در این باره نقل شده یکی از آنها روایت یعقوب بن شعیب از امام صادق «علیه السلام» است بدین مضمون: خدا به یوسف فرمود آیا ترا به پدرت محبوب نکردم و در زیبائی به دیگران برتریت ندادم؟ آیا کاروان را به طرف چاه سوق ندادم و تو را رها نکردم؟ آیا حیله زنان را از تو بر طرف ننمودم؟ پس چه چیز وادارت کرد رغبتت را از من برداری و مخلوقی را بخوانی پس به کیفر این سخن هفت سال در زندان بمان. در تفسیر خازن و غیره نقل شده: رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» فرمود: خدا به یوسف رحمت کند اگر آن کلمه را نمی‏گفت آن مدت را در زندان نمی‏ماند «رَحِمَ اللَّهُ یُوسُفَ لَوْ لاکَلِمَةُ الَّتی قالَها مالَبِثَ فَی السِّجْنِ مالَبِثَ». آنچه در تفسیر عیاشی نقل شده سند ندارد آنچه از تفسیر خازن نقل شد از مردی به نام حسن روایت شده نمی‏توان بر آن استناد نمود وانگهی همه مخالف قرآن مبین اند چنانکه گفته شد. اما اینکه: یوسف به برادرانش نسبت دزدی داد مطلب درستی نیست آیه چنین است «ثُمَّ اَذَّنَّ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا الْعیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» از کجا معلوم که موذن یوسف «علیه السلام» بوده است گرچه طرح نقشه از آن بزرگوار بود ظاهر آن است که چون یوسف سقایه را در بار برادرش گذاشت مأموران دیدند سقایه نیست در نتیجه به کاروان بدبین شدند و یکی از آنها گفت: شما دزدیده‏اید تا بالاخره بعد از گفتگوی آنها، یوسف آمد و شروع به تفتیش بارها کرد. وَالسَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی.

پیشنهاد کاربران

بپرس