ای پهلوان کامروا اختیار دین
ای خلق را به بخشش و انعام تو بیوس.
محمدبن همام شهاب الدین.
کز این نامه هم گر نرفتی بیوس سخن گفتن تازه بودی فسوس.
نظامی.
رزم بر بزم اختیار مکن هست ما رابخود هزار بیوس.
ابن یمین.
با عقل کاردیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس
گفتم که جور اوست که اصحاب فضل را
عمر عزیز میرود اندر سر بیوس.
ابن یمین.
|| تواضع.( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خضوع و فروتنی. ( ناظم الاطباء ). || چاپلوسی. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چاپلوسی. تملق. ( ناظم الاطباء ). || خواهش. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || نگرانی. || شهوت. ( ناظم الاطباء ).