بیوراسپ

لغت نامه دهخدا

بیوراسپ. [ وَ اَ ] ( اِخ ) بیوراسب. رجوع به بیوراسب و مجمل التواریخ والقصص شود.

فرهنگ فارسی

بیوراسب

پیشنهاد کاربران

دارنده ده هزار اسب
جهانجوی را نام ضحّاک بود
دلیر و سبکسار و ناپاک بود
کجا بیور اسپش همی خواندند
چنین نام بر پهلوی راندند
کجا بیور از پهلوانی شمار
بود بر زبان دری ده هزار
�ز اسپان تازی به زرین ستام
ورا بود بیور که بردند نام�
بیوارسپ یعنی دارنده اسب های فراوان
دارنده اسبی به ارزش ده هزار اسب و یا دارنده ده هزار اسب
بیوراسب

بپرس