بیود

لغت نامه دهخدا

بیود. [ ب ُ ] ( ع مص ) بید. بیاد. بواد. بیدودة. هلاک گردیدن. ( از منتهی الارب ). هلاک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). در لسان العرب چنین آمده است : باد الشی یبید بیداً و بیاداً و بیوداً و بیدودة؛ انقطع و ذهب ، و بادَ بیداً؛ اذا هلک. || فرورفتن آفتاب. ( از منتهی الارب ): بادت الشمس بیوداً؛ غربت. ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس