چو آواز کوس آمد از پشت پیل
همی مرد بیهوش گشت از دو میل.
فردوسی.
همی بی تن و تاب و بی توش گشت بیفتاداز پای و بیهوش گشت.
فردوسی.
بزین اندر از زخم بیهوش گشت بخاک اندر افتاد و خاموش گشت.
فردوسی.
چو بگسست زنجیر بی توش گشت بیفتاد و زان درد بیهوش گشت.
فردوسی.
بروی اندر افتاد و بیهوش گشت نگفتش سخن هیچ و خاموش گشت.
فردوسی.