بیهوش کردن


معنی انگلیسی:
anesthetize, stun, to anaesthetize

لغت نامه دهخدا

بیهوش کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) با دارو اغماء آوردن. ( یادداشت مؤلف ). بواسطه داروی بیهوشی شخص را مدهوش کردن. ( ناظم الاطباء ): اصعاق ؛ بیهوش کردن. ( منتهی الارب ). رجوع به بیهش کردن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بوسیل. داروی بیهوشی حواس کسی را از کار انداختن تا احساس درد نکند .
با دارو اغمائ آوردن . بواسط. داروی بیهوشی شخص را مدهوش کردن . اصعاق بیهوش کردن .

مترادف ها

stupefy (فعل)
گیج کردن، خرفت کردن، بیهوش کردن، تخدیر کردن، کودن کردن، بهت زده کردن، متحیرکردن یا شدن

anaesthetise (فعل)
بیهوش کردن

anesthetize (فعل)
بیهوش کردن

anaesthetize (فعل)
بیهوش کردن

anesthetise (فعل)
بیهوش کردن

etherize (فعل)
بیهوش کردن، با اتر مخلوط کردن، با اتر ترکیب کردن، با اتر بیهوش کردن، کرخت کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس