بیهوده خند. [ دَ / دِ خ َ ] ( نف مرکب ) که بخیره خندد. که خنده نامعقول کند. خیره خند. گزاف خند. ( یادداشت مؤلف ) : خنده هرزه مایه جهل است مرد بیهوده خند نااهل است.سنایی.
خیره خند. [ رَ / رِ خ َ ] ( نف مرکب ) هرزه خند. ( آنندراج ) . آنکه بی خودی خندد. بیهوده خند. آنکه خندد نه بجا و بگاه : ذوق خنده دیده ای ای خیره خندذوق گریه بین که هست آن کان قند. مولوی .+ عکس و لینک