بیهن. [ هََ ] ( اِ ) خارپشت بزرگ تیرانداز را گویند. یعنی خارهای خود را مانند تیر اندازد. ( برهان ). خارپشت و چوله را گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خارپشت بزرگ تیرانداز. ( ناظم الاطباء ). خارپشت. تشی. کوله. خجو. مرنگو. سکنه. ( لغت فرس اسدی نخجوانی ذیل کلمه سکنه ) : تو این راسوی پارسی چون کشی یکی سکنه خوانند و دیگر تشی. همه مرزهای خراسان تمام مرنگوش خوانند و بیهن بنام.
اسدی.
بیهن. [ ب َ هََ ] ( ع اِ ) نسترن. ( از لسان العرب ) ( منتهی الارب ). گل نسترن. ( ناظم الاطباء ).