بینونت

لغت نامه دهخدا

بینونت. [ ب َ / ب ِ نو ن َ ] ( از ع ، اِمص ) ( از بینونة عربی ) جدائی و مفارقت. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). تباین. ابانت. بین. مباینت. ناسازگاری. ناسازواری. دوگانگی. ( یادداشت مؤلف ). || جدا شدن. بریدن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به بینونة شود.

بینونة. [ب َ نو ن َ ] ( ع مص ) بَیْن. جدا شدن : بان الشی ُٔ بیناً و بیوناً و بینونة؛ از هم جدا شدن. ( از منتهی الارب ). جدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).

بینونة. [ ب َ نو ن َ ] ( اِخ ) نام محلی میان عمان و بحرین و فاصله آن تا بحرین شصت فرسخ است و اصمعی بینونة را در مرزهای یمن از ناحیه عمان قرار داده و دیگری بینونة را در سرزمینی بالاتر از عمان متصل به شحر ذکر کرده است. ( از معجم البلدان ).
- بینونةالدنیا ؛ دهی است در شق بنی سعد. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
- بینونةالقصوی ؛ دهی است در شق بنی سعد. ( ازمعجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جداشدن ازکسی، جدایی، مفارقت
( اسم ) جدایی مفارقت .
جدائی و مفارقت ٠ تباین ٠ ابانت ٠ بین ٠ مباینت ٠ ناسازگاری ٠ ناسازواری ٠ دوگانگی ٠ یا جدا شدن ٠ بریدن ٠

فرهنگ معین

(بَ یا بِ نَ ) [ ع . بینونة ] (اِمص . ) جدایی ، مفارقت .

فرهنگ عمید

۱. جدا شدن از کسی.
۲. جدایی، مفارقت.

پیشنهاد کاربران

بپرس