نظار. [ ن ُظْ ظا ] ( ع ص ، اِ ) بینندگان. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . تماشاچیان. ( ناظم الاطباء ) . ج ِ ناظر. رجوع به ناظر شود :
به دشت برشد روزی به صید کردن و من
ز پس برفتم با چاکران و با نظار.
... [مشاهده متن کامل]
فرخی.
ز خوب طلعتی و از نکوسواری کوست
ز دیدنش نشود سیر دیده نظار.
فرخی.
از دیدن او سیر نگردد دل نظار
ز آن است که نظار همی نگسلد از هم.
فرخی.
بنشینیم همی عاشق و معشوق بهم
نه ملامتگر ما را و نه نظار و رقیب.
منوچهری.
هر لحظه کنی جلوه دیگر پی نظار
ز آن جلوه یکی مؤمن و دیگر شده ترسا.
اسیری ( از آنندراج ) .
|| مراقبان. که در کاری مراقبت کنند و آن را بپایند. نظارت کنندگان. رجوع به نظارت و نظارت کردن شود. هیأت نظار: گروهی که در کاری نظارت کنند که مأمورمراقبت و پائیدن حسن اجرای امری باشند.
باسلام خدمت بزرگواران ساخت ساز غیر مجاز و غیر بافت و مال غیر . عزیزان گروهی زمین خوار زمین من رو شروع به ساخت کردند و اطراف زمینهای من رو قطعه ها 3و 4. از 172مهدی آباد اردکان میلاد 6 از زمینهای مرحوم ایوب
... [مشاهده متن کامل] مرادی که سند دارد با مراجعه به این افراد متجاوزگر به حریم مردم مورد تهدید قرار گرفتم . و به پل ساختمانی مراجعه کردم نتیجه نگرفتم اقدامی صورت نگرفت . لذا از برادران شهرداری تقاضای رسیدگی فوری دارم . یا علی