بینش جامعه شناختی ( به انگلیسی: The Sociological Imagination ) یا تخیل جامعه شناختی کتابی است که در سال ۱۹۵۹ توسط جامعه شناس آمریکایی سی. رایت میلز ( ۲۸ آگوست ۱۹۱۶–۲۰ مارس ۱۹۶۲ ) نوشته و در انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده است.
... [مشاهده متن کامل]
در این کتاب، او ایدۀ تخیل جامعه شناختی را ابداع نموده است: ابزاری که به وسیله آن می توان رابطه بین خود و جامعه را درک کرد.
میلز باور داشت وظیفه اصلی جامعه شناسی و جامعه شناسان درک ( و بیان ) ارتباط بین محیط های اجتماعی خاص افراد و نیروهای اجتماعی و تاریخی وسیع تری است که درگیر شده اند. این دیدگاه، رویکرد کارکردگرایی ساختاری جامعه شناسی را به چالش می کشد زیرا موقعیت های جدیدی را برای فرد در نظر می گیرد که با توجه به ساختار اجتماعی بزرگتر ممکن می شود. عملکرد فردی که ساختار اجتماعی بزرگتری را بازتولید می کند، تنها یکی از بسیاری از نقش های ممکن است و لزوماً مهم ترین آنها نیست. میلز همچنین خطر دلزدگی ( بی علاقگی ) را گوشزد نموده که به نظرش به طور جدایی ناپذیری در ایجاد و نگهداری جوامع مدرن دخیل بوده است. این امر او را وادار به طرح این پرسش کرد: آیا افراد در جوامع مدرن به این معنا که فرد عموماً درک می شود، وجود دارند یا خیر؟ ( میلز، ۱۹۵۹، ۷–۱۲ ) . در نوشتن تخیل جامعه شناختی، میلز تلاش کرد برای تطبیق دو برداشت متفاوت و انتزاعی از واقعیت اجتماعی، فرد و جامعه و در نتیجه گفتمان جامعه شناختی غالب را بخاطر تعریف برخی از اساسی ترین اصطلاحات و صراحت در مورد مفاهیم پشت آن به چالش بکشد. وی طرح آشتی و چالش را با انتقاد از نظریه کلان و تجربیات انتزاعی آغاز نمود و از کاربرد آنها در جامعه شناسی آن روز انتقاد کرد. در سال ۱۹۹۸، انجمن بین المللی جامعه شناسی این اثر را به عنوان دومین کتاب مهم جامعه شناسی سده بیستم ثبت کرد.
در فصل دوم، به نظر می رسد میلز جامعه شناسی پارسونزی را مورد انتقاد قرار می دهد. در این مقاله او مستقیماً به کتاب نظام اجتماعی نوشته تالکوت پارسونز می پردازد.
در کتاب نظام اجتماعی، پارسونز ماهیت ساختار جامعه و ایجاد و حفظ فرهنگ از طریق اجتماعی شدن افراد را توصیف می کند. میلز این گرایش را در جامعه شناسی به چند دلیل نقد می کند. او از شکل ناهمگون تری از جامعه بحث می کند و این نظر را به چالش می کشد که میزان یکنواختی جامعه واقعاً امکان پذیر است. ( میلز، ۱۹۵۹، ۲۶–۳۰ )
... [مشاهده متن کامل]
در این کتاب، او ایدۀ تخیل جامعه شناختی را ابداع نموده است: ابزاری که به وسیله آن می توان رابطه بین خود و جامعه را درک کرد.
میلز باور داشت وظیفه اصلی جامعه شناسی و جامعه شناسان درک ( و بیان ) ارتباط بین محیط های اجتماعی خاص افراد و نیروهای اجتماعی و تاریخی وسیع تری است که درگیر شده اند. این دیدگاه، رویکرد کارکردگرایی ساختاری جامعه شناسی را به چالش می کشد زیرا موقعیت های جدیدی را برای فرد در نظر می گیرد که با توجه به ساختار اجتماعی بزرگتر ممکن می شود. عملکرد فردی که ساختار اجتماعی بزرگتری را بازتولید می کند، تنها یکی از بسیاری از نقش های ممکن است و لزوماً مهم ترین آنها نیست. میلز همچنین خطر دلزدگی ( بی علاقگی ) را گوشزد نموده که به نظرش به طور جدایی ناپذیری در ایجاد و نگهداری جوامع مدرن دخیل بوده است. این امر او را وادار به طرح این پرسش کرد: آیا افراد در جوامع مدرن به این معنا که فرد عموماً درک می شود، وجود دارند یا خیر؟ ( میلز، ۱۹۵۹، ۷–۱۲ ) . در نوشتن تخیل جامعه شناختی، میلز تلاش کرد برای تطبیق دو برداشت متفاوت و انتزاعی از واقعیت اجتماعی، فرد و جامعه و در نتیجه گفتمان جامعه شناختی غالب را بخاطر تعریف برخی از اساسی ترین اصطلاحات و صراحت در مورد مفاهیم پشت آن به چالش بکشد. وی طرح آشتی و چالش را با انتقاد از نظریه کلان و تجربیات انتزاعی آغاز نمود و از کاربرد آنها در جامعه شناسی آن روز انتقاد کرد. در سال ۱۹۹۸، انجمن بین المللی جامعه شناسی این اثر را به عنوان دومین کتاب مهم جامعه شناسی سده بیستم ثبت کرد.
در فصل دوم، به نظر می رسد میلز جامعه شناسی پارسونزی را مورد انتقاد قرار می دهد. در این مقاله او مستقیماً به کتاب نظام اجتماعی نوشته تالکوت پارسونز می پردازد.
در کتاب نظام اجتماعی، پارسونز ماهیت ساختار جامعه و ایجاد و حفظ فرهنگ از طریق اجتماعی شدن افراد را توصیف می کند. میلز این گرایش را در جامعه شناسی به چند دلیل نقد می کند. او از شکل ناهمگون تری از جامعه بحث می کند و این نظر را به چالش می کشد که میزان یکنواختی جامعه واقعاً امکان پذیر است. ( میلز، ۱۹۵۹، ۲۶–۳۰ )