دیکشنری
مترجم
بپرس
بینباردن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
بینباردن. [ یَم ْ دَ ] ( مص ) انباردن. انباشتن. انبار کردن. رجوع به انباردن شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها