بینایی
/binAyi/
مترادف بینایی: دید، رویت، باصره، اطلاع، بصیرت، بینش، دانایی
متضاد بینایی: شنوایی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بصیرت.
۳. (اسم، حاصل مصدر ) از حواس پنجگانه که وظیفه اش دیدن چیزها است و مرکز آن چشم است.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بینایی به معنی قوّه دیدن رنگها و شکلها (باصره)، از حواس پنجگانه است و از آن به مناسبت در بابهای صلات، قضاء، قصاص و دیات سخن رفته است.
کلمات مترادف با بینایی عبارتند از:قوه بینایی، قوه باصره، باصره حسیه، بصر حسی، بصریه، حاسه بصریه، حس باصره، حس بصری، حس بینایی، روح باصره، قوه بصر، قوه بصریه، قوه نفسانیه باصره.
بینایی در نماز
مستحب است مؤذن، بینا و وقت شناس باشد.
بینایی در قضاء
در شرط بودن بینایی در قاضی اختلاف است.
بینایی در قصاص و دیات
...
کلمات مترادف با بینایی عبارتند از:قوه بینایی، قوه باصره، باصره حسیه، بصر حسی، بصریه، حاسه بصریه، حس باصره، حس بصری، حس بینایی، روح باصره، قوه بصر، قوه بصریه، قوه نفسانیه باصره.
بینایی در نماز
مستحب است مؤذن، بینا و وقت شناس باشد.
بینایی در قضاء
در شرط بودن بینایی در قاضی اختلاف است.
بینایی در قصاص و دیات
...
wikifeqh: قوه_نفسانیه_باصره
دانشنامه عمومی
بینایی یک دستگاه حسی از حواس پنج گانه است که توانایی درک و تفسیر محیط اطراف را با استفاده از نور مرئی منعکس شده از اجسام را دارد. اجزای مختلف فیزیولوژیکی دخیل در بینایی به صورت جمعی به عنوان دستگاه بینایی شناخته می شوند. بینایی یکی از حواس پنج گانه است. [ ۱]
نور از قرنیه عبور کرده و از مایع زلالیه، عدسی چشم و زجاجیه گذشته و به شبکیه می رسد. قرنیه و عدسی باعث ایجاد تصویر اشیاء بر روی شبکیه می شوند. قطر مردمک توسط انقباض و انبساط عضلات شعاعی و حلقوی موجود در عنبیه تغییر کرده و مقدار نور وارد شده به چشم تنظیم می شود. تحریک اعصاب سمپاتیک باعث انقباض عضلات شعاعی و افزایش قطر مردمک می شود. تحریک اعصاب پاراسمپاتیک، عضلات حلقوی را منقبض و قطر مردمک را کم می کند. تصویری که از اشیاء بر روی شبکیه می افتد معکوس است؛ ولی مغز با یادگیری تصویر را به صورت طبیعی درک می کند. عدسی چشم، کوژ ( محدب ) است و میزان تحدب و در نتیجه قدرت همگرایی آن تغییر می کند تا تصویر بر روی شبکیه باقی بماند. مهم ترین لایه ی چشم بر سازوکار بینایی، شبکیه معرفی شده است. این سازوکار که تطابق خوانده می شود به کمک عضلات مژگانی صورت می گیرد. [ ۲]
نور از قرنیه عبور کرده و از مایع زلالیه، عدسی چشم و زجاجیه گذشته و به شبکیه می رسد. قرنیه و عدسی باعث ایجاد تصویر اشیاء بر روی شبکیه می شوند. قطر مردمک توسط انقباض و انبساط عضلات شعاعی و حلقوی موجود در عنبیه تغییر کرده و مقدار نور وارد شده به چشم تنظیم می شود. تحریک اعصاب سمپاتیک باعث انقباض عضلات شعاعی و افزایش قطر مردمک می شود. تحریک اعصاب پاراسمپاتیک، عضلات حلقوی را منقبض و قطر مردمک را کم می کند. تصویری که از اشیاء بر روی شبکیه می افتد معکوس است؛ ولی مغز با یادگیری تصویر را به صورت طبیعی درک می کند. عدسی چشم، کوژ ( محدب ) است و میزان تحدب و در نتیجه قدرت همگرایی آن تغییر می کند تا تصویر بر روی شبکیه باقی بماند. مهم ترین لایه ی چشم بر سازوکار بینایی، شبکیه معرفی شده است. این سازوکار که تطابق خوانده می شود به کمک عضلات مژگانی صورت می گیرد. [ ۲]
wiki: بینایی
بینایی (رمان). مقاله درباره شفافیت نام رمانی از ژوزه ساراماگو است که در ایران به نام بینایی شناخته می شود. این رمان در سال ۲۰۰۴ به زبان پرتغالی و در سال ۲۰۰۶ به زبان انگلیسی منتشر شد.
در این رمان، ساراماگو به صورت بی طرفانه و جسورانه با مفهوم شفافیت در جامعه برخورد می کند و نشان می دهد که چگونه شفافیت و اطلاع رسانی در جامعه می تواند برای مردم و جامعه به دو نوع مزیت و معایب تبدیل شود. او به تحلیل مفهوم آزادی، برابری، نابرابری، قدرت و چگونگی تأثیر گذاری آن ها بر مردم می پردازد.
ساراماگو در این رمان، به بررسی عواقب و پیامدهای نابرابری، رهایی، قدرت و رسانه های جمعی می پردازد. او در این کتاب، با توجه به برخی موضوعات اجتماعی مثل جرم و جنایت، قدرت، امنیت و احتمالی که آن ها در زندگی دارند، به دلیل بیشتر کردن شفافیت در جامعه تأکید می کند.
داستان از یک روز بارانی در یک حوزهٔ اخذ رأی شروع می شود. بعدازظهر است و هنوز هیچ کس برای دادن رأی به حوزه نیامده است. مسئولین حوزه با نگرانی افراد خانوادهٔ خود را به حوزه فرامی خوانند، اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد؛ اما به ناگاه حوزه شلوغ می شود. مردم، مصمم و شتابان، به حوزهٔ رأی گیری می آیند و رأی خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باورنکردنی است: بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریخته اند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آنِ خود کرده اند.
رئیس جمهور و دولت، انتخابات را باطل اعلام می کنند و دوباره فراخوان برای انتخابات مجدد می دهند. رئیس جمهور در تلویزیون ظاهر می شود و از مردم می خواهد سرنوشت خود را با رأی دادن رقم بزنند. انتخابات مجدد برگزار می شود، ولی این بار نتیجه بدتر است. تعداد رأی های باطلهٔ سفید افزایش می یابد. دولت کمیتهٔ بررسی تشکیل می دهد. گروه های تفتیش عقاید به کار می افتند. در خیابان ها، جلو افراد را می گیرند و می پرسند: به چه کسی رأی داده ای؟ مردم مقاومت می کنند. دولت، حرکت های تفتیشی را افزایش می دهد، ولی به نتیجه نمی رسد. دولت شهر را رها می کند و با تمامی افراد وابسته به دولت شبانه از شهر می گریزند و راه های خروج از شهر را می بندند و از طریق رادیو سعی در برهم زدن امنیت و آرامش شهر می کنند، اما اهالی، آرامش شهر را کنترل می کنند. وزیر کشور، که خود سودای ریاست جمهوری را در سر دارد، شروع به خرابکاری در شهر می نماید. در شهر بمب منفجر می کنند و تقصیرات را به گردن آشوب طلبان می اندازند. شهردار شهر در کنار مردم می مانَد و به حفظ آرامش شهر کمک می کند. افراد دولت به مرور از بدنهٔ آن جدا می شوند و به صف ناراضیان می پیوندند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر این رمان، ساراماگو به صورت بی طرفانه و جسورانه با مفهوم شفافیت در جامعه برخورد می کند و نشان می دهد که چگونه شفافیت و اطلاع رسانی در جامعه می تواند برای مردم و جامعه به دو نوع مزیت و معایب تبدیل شود. او به تحلیل مفهوم آزادی، برابری، نابرابری، قدرت و چگونگی تأثیر گذاری آن ها بر مردم می پردازد.
ساراماگو در این رمان، به بررسی عواقب و پیامدهای نابرابری، رهایی، قدرت و رسانه های جمعی می پردازد. او در این کتاب، با توجه به برخی موضوعات اجتماعی مثل جرم و جنایت، قدرت، امنیت و احتمالی که آن ها در زندگی دارند، به دلیل بیشتر کردن شفافیت در جامعه تأکید می کند.
داستان از یک روز بارانی در یک حوزهٔ اخذ رأی شروع می شود. بعدازظهر است و هنوز هیچ کس برای دادن رأی به حوزه نیامده است. مسئولین حوزه با نگرانی افراد خانوادهٔ خود را به حوزه فرامی خوانند، اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد؛ اما به ناگاه حوزه شلوغ می شود. مردم، مصمم و شتابان، به حوزهٔ رأی گیری می آیند و رأی خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باورنکردنی است: بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریخته اند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آنِ خود کرده اند.
رئیس جمهور و دولت، انتخابات را باطل اعلام می کنند و دوباره فراخوان برای انتخابات مجدد می دهند. رئیس جمهور در تلویزیون ظاهر می شود و از مردم می خواهد سرنوشت خود را با رأی دادن رقم بزنند. انتخابات مجدد برگزار می شود، ولی این بار نتیجه بدتر است. تعداد رأی های باطلهٔ سفید افزایش می یابد. دولت کمیتهٔ بررسی تشکیل می دهد. گروه های تفتیش عقاید به کار می افتند. در خیابان ها، جلو افراد را می گیرند و می پرسند: به چه کسی رأی داده ای؟ مردم مقاومت می کنند. دولت، حرکت های تفتیشی را افزایش می دهد، ولی به نتیجه نمی رسد. دولت شهر را رها می کند و با تمامی افراد وابسته به دولت شبانه از شهر می گریزند و راه های خروج از شهر را می بندند و از طریق رادیو سعی در برهم زدن امنیت و آرامش شهر می کنند، اما اهالی، آرامش شهر را کنترل می کنند. وزیر کشور، که خود سودای ریاست جمهوری را در سر دارد، شروع به خرابکاری در شهر می نماید. در شهر بمب منفجر می کنند و تقصیرات را به گردن آشوب طلبان می اندازند. شهردار شهر در کنار مردم می مانَد و به حفظ آرامش شهر کمک می کند. افراد دولت به مرور از بدنهٔ آن جدا می شوند و به صف ناراضیان می پیوندند.
wiki: بینایی (رمان)
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:چشم
wikijoo: بینایی
جدول کلمات
مترادف ها
تیز هوشی، تیز فهمی، فراست، ظرفیت، بینایی
فراست، بینایی، فهم، بصیرت، بینش، درون بینی، چشم باطن
بینایی، الهام، خیال، بصیرت، تصور، دید، وحی، منظره، رویا
بینایی، نظر، هدف، منظر، دیدگاه، جلوه، قیافه، چشم، دید، بینش، منظره، تماشا، باصره، قدرت دید، الت نشانه روی
بینایی، دید، بینش
بینایی، دهانه، کاراگاه، باجه، عین، چشم، دیده، سوراخ سوزن، مرکز هر چیزی، دکمه یا گره سیب زمینی
بینایی، منظر، روشن بینی، دید، مال اندیشی، چشم انداز، منظره، لحاظ، جنبه فکری، سعه نظر، مناظر و مرایا، تجسم شی، خطور فکر
بینایی، درک، تشخیص، بصیرت، تمیز، دریافت
بینایی، خیال، شبح، منظر، طیف، رنگ های مریی در طیف بین
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مبصری . [ م ُ ص ِ ] ( حامص ) مأخوذ از تازی ، هوشیاری و زیرکی و بصیرت و عاقبت اندیشی . ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ) . || بینائی :
گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری
که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا.
مولوی ( دیوان کبیر ج 1 ص 6 ) .
گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری
که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا.
مولوی ( دیوان کبیر ج 1 ص 6 ) .