تو جهت گو من برونم از جهات
در وصال آیات گویا بینات.
مولوی.
- آیات بینات ؛ نشانه های روشن.|| ( اصطلاح فقه ) شهادت ( گواهی )، از آن جهت که ایشان حجت و برهان را بر سه گونه تقسیم کرده اند: بینه ، اقرار و نکول. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 156 ). رجوع به بینة شود. || ( اصطلاح جفر ) سایر حروف اسم صرفی جز اولین حرف آن ، مانند محمد که حروف آن : میم ، حاء، میم و دال است و بینات آن عبارتست از: ی م ، اء، ی م ، ال ، مقابل زیر که حرف اول است و در اصطلاح اهل جفر آن را غرائز نیز نامند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ص 128، 615 ). اعداد حروف ابجد است و آن چنان باشد که اسم هر حرف را به اعتبار تلفظ گیرند یعنی حروف دو حرفی را دو حرف گرفته جزء اول که مسمی است ترک کنند جزء ثانی که الف است باقی ماند از آن یک عدد مراد باشد. همچنین از حروف سه حرفی حرف اول را ترک کرده دو حرف که باقی ماند اعداد آنها بگیرند. به این حساب سین و شین و عین و غین هر یکی را شصت عدد باشد و الف را یکصد و ده و صاد و ضادهر یک را پنج و علی هذالقیاس با و تا و ثا، راء و زا هر یک را یک عدد باشد و حروف را که میاندازند اعداد آنها را زُبُر نامند. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). رجوع به کلمات بسط، غرائز و زبر شود.