بیمارچشم. [ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) ارمد. ( یادداشت مؤلف ). مرمود. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ): مُرمَد؛ مرد بیمارچشم. رجوع به ارمد شود. || یک قسم از چشم را که شبیه به چشم چینی ها است بیمار و سقیم گویند و آن قسم چشم در معشوقان باعث مزید حسن است. ( فرهنگ نظام ).
فرهنگ فارسی
ارمد . مرمود . مرمد مرد بیمار چشم . یا یک قسم از چشم را که شبیه به چشم چینی ها است . بیمار و سقیم گویند و آن قسم چشم در معشوقان باعث مزید حسن است .