بیمار پرسی

لغت نامه دهخدا

بیمارپرسی. [ پ ُ ] ( حامص مرکب ) پرسش احوال بیمار، که آن را بتازی عیادت خوانند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). عیادت. ( ناظم الاطباء ). عیادت مریض. زیارت مریض. عِیاد، عِیادَة، عُواد؛ بیمارپرسی نمودن. ( منتهی الارب ) : عبدالواحد عامر گوید من و سفیان ثوری به بیمارپرسی رابعه درشدیم از هیبت او سخن ابتدا نتوانستیم کرد. ( تذکرة الاولیاء عطار ).

فرهنگ فارسی

پرسش احوال بیمار . که آنرا بتازی عیادت خوانند . عیادت . عیادت مریض .

پیشنهاد کاربران

بیمار پُرسی اشتباه است
تلفظ درست واژه بیمار پَرَسی ( بیمار پرستی ) است که به معنی پرستاری بیمار است و واژه پرستار هم همین معنی را داراست
واژه بیمار پرسی در زبان کوردی کاملا زنده است و کاربرد دارد.

بپرس