دیکشنری
مترجم
بپرس
بیمار وان
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
بیماروان. [ مارْ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) بیماربان. بیماردار. پرستار. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
بیمار بان . بیمار دار . پرستار .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها