بیلم

لغت نامه دهخدا

بیلم. [ ب َ ل َ ] ( ع اِ ) پنبه گیاه بردی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پنبه بردی. ( اقرب الموارد ). بردی بفتح باء، گیاهی است که در آب روید و در مصر از آن کاغذ میساختند. ( از منتهی الارب ذیل برد ). لوئی. ( یادداشت مؤلف ). || برمای درودگران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بیلم النجار. لغتی است در بیرم. ( از الصحاح ). رجوع به بیرم شود. || غوزه پنبه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). جوزالقطن. ( اقرب الموارد ). || پنبه قصب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بچه خرس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، بیالم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پنب. گیاه بردی . لوئی . یا برمای درودگران . بیلم النجار لغتی است در بیرم .

پیشنهاد کاربران

بپرس