بیلاکات

لغت نامه دهخدا

بیلاکات. ( ترکی ، اِ ) تحفه ها. سوقات. ره آورد. ارمغان. ( یادداشت مؤلف ) : امیرچوپان ایلچی را عزت داشت نمود و انعام فرمود و از بهر قاآن بیلاکات و سوقات پادشاهانه روانه گردانید. ( ذیل جامعالتواریخ رشیدی حافظ ابرو ). پیش مهد چگل بعرض رسانید که میباید نوشت بوالده و اخوات که آنچه خواجه احمد بتاجر داده بطریق بیلاکات باشد هر یک نامزد گردانید. ( اندرزنامه منسوب به خواجه نظام الملک ). مکاتیب مهد را بمهر او نمود و بیلاکات که مخصوص خواتین بودچون مقنعه و حمایل و امثال او در این حال مهد چگل عتاب آغاز نهاد که بعد از مدتی من بجهت اقارب و عشایرخود از بارگاه چون تو پادشاهی این محقرات که به رسم تحفه و هدیه بفرستم این همه خجالت و ملالت بفرستاده ٔمن رسد. ( اندرزنامه منسوب به خواجه نظام الملک ).

پیشنهاد کاربران

بیلاکات: جمعِ بیلاک، یعنی بخش، سهم ( پیشکش ها، هدایا )

بپرس