لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) قطعه ای نازک از گوشت گاو که آنرا برشته کنند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بیفتک: قطعه ی نازک از گوشت که برای سرخ کردن برش داده وآماه کرده اند .
( ( و هنوز با بشقابی که دوتا بیفتک خام خونین دورنش بود وارد اتاق نشده بودم که دم در به پیشوازم آمد و سر و دم برایم تکان داد و کرنش کرد. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
( ( و هنوز با بشقابی که دوتا بیفتک خام خونین دورنش بود وارد اتاق نشده بودم که دم در به پیشوازم آمد و سر و دم برایم تکان داد و کرنش کرد. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
غذایی گوشتی و سرخ کردنی . . . .