بیغوش
لغت نامه دهخدا
- مثل بیغوش ؛ تنها.منزوی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) جغد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
واژه بیغوش. [ ب َ / ب ِ ] ( ترکی ، اِ ) بوم. جغد. ( یادداشت مؤلف ) . بایغوش. بایقوش. کوف. بوف. فاطمه خانم ( در تداول عامه ) .
- مثل بیغوش ؛ تنها. منزوی. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
- مثل بیغوش ؛ تنها. منزوی. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
بیغوش واژه ای تورکی است که بیقوش بوده از دو بخش بی به چم بزرگ وقوش به چم پرنده گرفته شده و با هم به چم پرنده بزرگ و بزرگ پرندگان است و به جغد گفته می شود
قوش یعنی پرنده
در تورکی با تلفظ بایقوش یا بایکوش هست
در ترکی مغولی ( جغتایی ) و فارسی بیغوش
در تورکی با تلفظ بایقوش یا بایکوش هست
در ترکی مغولی ( جغتایی ) و فارسی بیغوش