بیعانه
/bey~Ane/
مترادف بیعانه: پیش پرداخت، پیش مزد، ربون، سبقانه، مساعده
برابر پارسی: پیش بها، پیش پرداخت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
بیعانه. [ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) ( از: بیع عربی + َانه فارسی ) پول کمی که در هنگام خرید متاعی دهند تا پس از تحویل گرفتن متاع مابقی پول را بدهند. سبغانه. ( ناظم الاطباء ). پیش مزد را گویند که به عربی سلم خوانند. ( آنندراج ). قسمتی از بهای شی است که قبلاً از برای استحکام معامله ادا میشود. ( قاموس کتاب مقدس ). نقد قلیلی که مشتری دهد به فروشنده تا او بدیگری نفروشد. مبلغی از بهای چیزی به فروشنده دادن تا کالا و متاع و سلعه را به کس دیگر نفروشد، تا دهنده بیعانه بقیه را بدهد و کالای خریداری خود را ببرد. پیش بها. ربون. اربون. اربان. کالی. ( یادداشت مؤلف ): تمسیک ؛ بیعانه دادن. تعریب ؛ بیعانه دادن. تَکَلﱡو؛ بیعانه گرفتن. تکلیی ٔ؛ بیعانه گرفتن. ( منتهی الارب ). || قسمتی از قرض است که قبل از وقت محض اطمینان بر ادای مابقی داده میشود. ( قاموس کتاب مقدس ). || قدری از مواجب نوکر و اجیر است که در وقت استخدام نمودن محض اطمینان مستخدم داده میشود. ( قاموس کتاب مقدس ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) پولی که خریدار برای انجام دادن معامله ای پیشکی بفروشنده دهد پیش بها.
پول کمی که در هنگام خرید متاعی دهند تا پس از تحویل گرفتن متاع مابقی پول را بدهند . سبغانه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بیعانه (عَرَبون؛ عُرْبون)، به معنای پیش پرداخت است. از آن در باب تجارت سخن رفته است و برخی معاصران در این خصوص رساله ای مستقل نگاشته اند.
بِیْعانه، به معنای «پیش بها»، اصطلاحی فقهی و حقوقی در معاملات که به موجب آن، بخشی از بهای مورد معامله هنگام قرارداد پرداخت می شود.در معاملات، متعارف است که دو نفر، بر بیع یا اجاره ای به نحو وعده ابتدایی با یکدیگر به توافق می رسند تا در آینده آن را قطعی کنند. گاه کسی که در صدد خرید یا اجاره است برای استحکام کار، مبلغی در اختیار طرف مقابل می گذارد که به آن بیعانه گفته می شود.
بِیْعانه، به معنای «پیش بها»، اصطلاحی فقهی و حقوقی در معاملات که به موجب آن، بخشی از بهای مورد معامله هنگام قرارداد پرداخت می شود.در معاملات، متعارف است که دو نفر، بر بیع یا اجاره ای به نحو وعده ابتدایی با یکدیگر به توافق می رسند تا در آینده آن را قطعی کنند. گاه کسی که در صدد خرید یا اجاره است برای استحکام کار، مبلغی در اختیار طرف مقابل می گذارد که به آن بیعانه گفته می شود.
دانشنامه آزاد فارسی
(واژه ای ساختگی در زبان فارسی، مرکب از بیع عربی به معنای فروختن و پسوند «انه» فارسی و معادل آن در زبان فارسی: پیش بها یا پیش پرداخت) در اصطلاح حقوق مقداری از ثمن یا بهای معامله که خریدار به فروشنده می پردازد، برای اطمینان از این که فروشنده، کالا را به دیگری نفروشد و خریدار نیز بقیۀ مبلغ را بپردازد. بیعانه در ابتدای معامله و هم زمان با تنظیم قولنامه یا مبایعه نامه پرداخت می شود. گاه در قولنامه شرط می شود که اگر خریدار پشیمان شود و بقیۀ بهای معامله را به موقع نپردازد، بیعانه ای که پرداخته به عنوان خسارت متعلق به فروشنده است که در این صورت آن را وجه التزام نیز گویند، یعنی مبلغی که خریدار را ملزم به انجام تعهد خرید می کند؛ البته این در صورتی شرعی است که معامله قطعی شده باشد و اگر معامله قطعی نباشد چنین شرطی مشروع نیست.
wikijoo: بیعانه
جدول کلمات
مترادف ها
وثیقه، بیعانه
ته نشین، سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو
ضمانت، وثیقه، بیعانه، گرو، نوش، تعهد و التزام، سوگند ملایم، در گروگان، باده نوشی به سلامتی کسی
بیعانه، پیش بها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیش پرداخت معنی غلط اندازی است. چون در پیش پرداخت همه ی پول رو میدهند ولی در بیعانه موقع تحویل باید بقیه را هم بدهند
🇮🇷 واژه ی برنهاده: پیشپرداخت 🇮🇷
ربون
پیشداد
مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد. دستارا. مساعده :
ز بس حرص بخشش ، نکرده سؤال
بسائل دهد حرص او پیشداد.
عسجدی.
مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد. دستارا. مساعده :
ز بس حرص بخشش ، نکرده سؤال
بسائل دهد حرص او پیشداد.
عسجدی.
پیش بها
پیش پرداخت