بیعات

لغت نامه دهخدا

بیعات. [ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ بَیعة. ( اقرب الموارد ). رجوع به بیعة شود.

بیعات. [ ب َی ْ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ بَیِّعة. ( لسان العرب ). رجوع به بیعة شود.

بیعات. [ ] ( اِخ ) نام کوهی است در میان قراقورم و بیش بالیغ : و در مقدمه ایلچیان بفرستادند تا از کوه بیعات که میان قراقورم و بیش بالیغ است... ( جهانگشای جوینی ). رجوع به قراقورم شود.

فرهنگ فارسی

نام کوهی است در میان قراقروم و بیش بالیغ .

پیشنهاد کاربران

بپرس