بیطره
لغت نامه دهخدا
- علم بیطره ؛ دانشی است که درباره اسبان از جهت صحت و مرض بحث کند همانگونه که علم پزشکی درباره انسان. ( از کشف الظنون ).
بیطرة. [ طَ رَ ] ( اِخ ) بیطره شلج ، قلعه ای است از توابع اشقة. ( از معجم البلدان ).
بیطرة. [ طَ رَ ] ( اِخ ) شهری و قلعه ای است از توابع سرقسطه. ( از معجم البلدان ).
بیطرة. [ طَ رَ ] ( اِخ ) نام کلیسای خالد منسوب به خالدبن عبداﷲ القسری امیر کوفه است که آنرا برای مادر خود که مسیحی بود بنا نهاد. ( از معجم البلدان ).
بیطره. [ ب َ / ب ِ طَ رَ / رِ ] ( از ع ، اِ ) ( مأخوذ از بیطرة تازی ) پزشکی ستور. بیطاری. دانش بیطار. کار بیطار. فعل بیطار. علم بیطار. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) دام پزشکی ستور پزشکی .
نام کلیسای خالد منسوب به بخالد بن عبدالله القسری امیر کوفه است که آنرا برای مادر خود که مسیحی بود بنا نهاد ٠
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید