بیشترین بهینگی (تبارزایی). بیشترین بهینگی یا واژه های ترجمه شدهٔ حداکثر بهینگی یا ماکزیمم پارسیمونی ( به انگلیسی: Maximum parsimony ) یک روش آماری غیر پارامتری است که به طور معمول در تبارزایش ( فیلوژنتیک ) محاسباتی برای تخمین سیر تبارزایی جانداران استفاده می شود. تحت فرض بیشترین بهینگی با داده های موجود درخت تبارزایی بهتر است که براساس فرض به وجود آمدن کمترین تغییرات باشد.
بیشترین بهینگی جزئی از روش های تخمین درخت بر اساس شناسه ها است که از یک ماتریس گسستهٔ خصیصه های تبارزایی برای نتیجه گرفتن یک یا چند درخت بهینه استفاده می کند. این روش ها با ارزیابی کاندیداهای درخت فیلوژنتیک بر اساس یک معیار آشکار بهینه سازی کار می کنند. در نهایت درخت با بیشترین امتیاز به عنوان تخمینی از درخت بیان کنندهٔ روابط بین رده ها ( taxa ) شناخته می شود. بیشترین بهینگی با بیشتر انواع داده های فیلوژنتیک استفاده می شود؛ و اخیراً تنها روش بر پایهٔ کاراکترها بود که به طور گسترده برای تخمین درخت برای داده های ریخت شناسی استفاده می شد.
تخمین نژادها مسئلهٔ بدیهی ای نیست. تعداد بسیار زیادی از درخت های فیلوژنتیک ممکن، برای هر سایز قابل قبول از تاگزاها وجود دارند. به عنوان مثال، ده گونه بیشتر از دو میلیون درخت بی ریشهٔ ممکن به وجود می آورند. این احتمالات باید جستجو شوند تا درختی با بهترین حالت بهینگی یافت شود. اگرچه، داده ها به طور خودکار به یک راه حل سادهٔ ریاضی برای مسئله منجر نمی شوند. به طور ایده آل، ما انتظار داریم درختی که ساخته می شود بیانگر روابط واقعی بین گره ها باشد؛ بنابراین می توانیم بگوییم اگر دو جاندار یک شناسه مشترک داشته باشند، آن ها باید بیشتر به هم نزدیک باشند نسبت به یک جاندار ثالث که چنان ویژگی مشترکی را ندارد.
متدهایی که برای تخمین درخت های فیلوژنتیکی استفاده می شوند به طور صریح قصد حل کردن تداخل بین داده ها را دارند و این کار را با برداشتن درختی که بیشترین شایستگی را برای بیشتر داده ها دارد انجام می دهند. گاهی اوقات به طور اشتباه فکر می کنند که یکی از پیشفرض های درخت پارسیمنی نادر بودن همگرایی است.
داده های ورودی در یک تحلیل بیشترین بهینگی برای محدوده ای از رده ها به شکل شناسه است. هیچ تعریف قبول شده ای برای یک کاراکتر فیلوژنتیک وجود ندارد، اما به طور عملی یک شناسه می تواند یک مشخصه، یا محوری باشد که رده ها در راستای آن با هم متفاوتند. این مشخصه ها می توانند ریخت شناختی، مولکولی، ژنتیکی، فیزیولوژیکی، یا رفتاری باشند. تنها مسئله ای که در مورد شناسه ها به نظر مورد اتفاق همه می رسد این است که تفاوت کاراکتری آن ها باید نشانگر و منعکس کننده رابطهٔ ارث بری آن ها باشد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبیشترین بهینگی جزئی از روش های تخمین درخت بر اساس شناسه ها است که از یک ماتریس گسستهٔ خصیصه های تبارزایی برای نتیجه گرفتن یک یا چند درخت بهینه استفاده می کند. این روش ها با ارزیابی کاندیداهای درخت فیلوژنتیک بر اساس یک معیار آشکار بهینه سازی کار می کنند. در نهایت درخت با بیشترین امتیاز به عنوان تخمینی از درخت بیان کنندهٔ روابط بین رده ها ( taxa ) شناخته می شود. بیشترین بهینگی با بیشتر انواع داده های فیلوژنتیک استفاده می شود؛ و اخیراً تنها روش بر پایهٔ کاراکترها بود که به طور گسترده برای تخمین درخت برای داده های ریخت شناسی استفاده می شد.
تخمین نژادها مسئلهٔ بدیهی ای نیست. تعداد بسیار زیادی از درخت های فیلوژنتیک ممکن، برای هر سایز قابل قبول از تاگزاها وجود دارند. به عنوان مثال، ده گونه بیشتر از دو میلیون درخت بی ریشهٔ ممکن به وجود می آورند. این احتمالات باید جستجو شوند تا درختی با بهترین حالت بهینگی یافت شود. اگرچه، داده ها به طور خودکار به یک راه حل سادهٔ ریاضی برای مسئله منجر نمی شوند. به طور ایده آل، ما انتظار داریم درختی که ساخته می شود بیانگر روابط واقعی بین گره ها باشد؛ بنابراین می توانیم بگوییم اگر دو جاندار یک شناسه مشترک داشته باشند، آن ها باید بیشتر به هم نزدیک باشند نسبت به یک جاندار ثالث که چنان ویژگی مشترکی را ندارد.
متدهایی که برای تخمین درخت های فیلوژنتیکی استفاده می شوند به طور صریح قصد حل کردن تداخل بین داده ها را دارند و این کار را با برداشتن درختی که بیشترین شایستگی را برای بیشتر داده ها دارد انجام می دهند. گاهی اوقات به طور اشتباه فکر می کنند که یکی از پیشفرض های درخت پارسیمنی نادر بودن همگرایی است.
داده های ورودی در یک تحلیل بیشترین بهینگی برای محدوده ای از رده ها به شکل شناسه است. هیچ تعریف قبول شده ای برای یک کاراکتر فیلوژنتیک وجود ندارد، اما به طور عملی یک شناسه می تواند یک مشخصه، یا محوری باشد که رده ها در راستای آن با هم متفاوتند. این مشخصه ها می توانند ریخت شناختی، مولکولی، ژنتیکی، فیزیولوژیکی، یا رفتاری باشند. تنها مسئله ای که در مورد شناسه ها به نظر مورد اتفاق همه می رسد این است که تفاوت کاراکتری آن ها باید نشانگر و منعکس کننده رابطهٔ ارث بری آن ها باشد.
