بیش بین

لغت نامه دهخدا

بیش بین. ( نف مرکب ) بسیاربین. تیزبین. دوربین. که بسیار بیند. که دور بیند :
بیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب
راهوار ایدون چو کبک وراسترو همچون کلنگ.
منوچهری.

فرهنگ فارسی

بسیار بین . تیزبین . دوربین که بسیار بیند . که دور بیند .

پیشنهاد کاربران

بپرس