بیزیدن

لغت نامه دهخدا

بیزیدن. [ دَ] ( مص ) بیختن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بیختن شود.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) نک بیختن .

فرهنگ عمید

= بیختن

واژه نامه بختیاریکا

( بیزیدِن ) بیختن؛ الک کردن

پیشنهاد کاربران

بیزیدن به گویش بختیاری یعنی الک کردن
باش تا سحاب درّ و کافور فرو بیزد و این گل های صد رنگ پرنگار از شاخهای اشجار فرو ریزد ( مقامات حمیدی )

بپرس