بیزرت
لغت نامه دهخدا
بیزرة. [ ب َ زَ رَ ] ( ع اِ ) عصای سطبر دلنگ. چماق. بیزارة. ج ، بَیازِر. ( یادداشت مؤلف ). عصای ستبر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بیزارة شود.
بیزرة. [ ب َ زَ رَ ] ( ع اِ مص ) بازداری. ( از دزی ج 1 ص 135 ).
- اصحاب البیزرة ؛ بازداران. ( دزی ج 1 ص 135 ). رجوع به بیزر شود.
- علم البیزرة ؛ علمی است که درباره پرندگان گوشتخوار و راه نگاهداری و نیرو و ضعف آنها بر صید و تیمارداری آن گفتگو میکند. ( از کشف الظنون ). دانش بازیاری. ( یادداشت مؤلف ).
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:بنزرت
wikijoo: بیزرت
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید