بیروی

لغت نامه دهخدا

بیروی. ( ص مرکب )( از: بی + روی ) بی وجه. بی دلیل. بی مورد :
کسی کو دیگران را برگزیند بر چنین میری
بپرسد روز حشر ایزد از آن بیروی بهتانش.
ناصرخسرو.

پیشنهاد کاربران

بپرس