بیرون خزیدن. [ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) برون خزیدن. بیرون جستن. بیرون خیزیدن. پلقیدن : از کجا اندر خزیدستی درین بی در حصارهمچنان یک روز اینجا ناگهان بیرون خزی.ناصرخسرو.