بیرو
لغت نامه دهخدا
بیرو. ( ص مرکب ) ( از: بی + رو ) بیشرم. پررو. کنایه از مردم بی انفعال و بی آزرم و کسی که سخنان ناخوش به روی کسی میگوید. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کنایه از مردم بی انفعال و آزرم که سخنان ناخوش بر روی آدمی گویند و از بدی شرم نکنند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بی مروت. ( غیاث ). بی حیا. بی چشم و رو. رجوع به رو و ترکیبات آن شود.
فرهنگ فارسی
پیرو . کیسه و خریط. زر و پول و غیر آن .
فرهنگ معین
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
بیرو شهری در شهرستان کونگوسی در استان بام در بورکینافاسوی شمالی است و جمعیت آن ۶۹۳ نفر است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: بیرو
پیشنهاد کاربران
از پیوند "بی" و "رو" ساخته شده است که در گویش کردی بجای "بیا" که از پیوند "بی" و پسوند" ا"بکار میرود .