بیرشک. [ رَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + رشک ) بیرشگ. بی غیرت. || بی حسادت. بی حرص. ( ناظم الاطباء ). || بی حسرت. ( ناظم الاطباء ). || دیوث. رجوع به رشک شود.
بی رشک ؛ راضی و خشنود. ( ناظم الاطباء ) . - || مردی که از روسپی بودن زنش خشنود باشد. ( ناظم الاطباء ) .+ عکس و لینک