بیرحمتی. [ رَ م َ ] ( حامص مرکب ) حالت بیرحمت. کیفیت و چگونگی بیرحمت. بیرحمی. سنگدلی. قساوت قلب : و از جمله بیرحمتی و سخت دلی او یکی آن بود... که... پرسید که عدد محبوسان چند است. فرمود که همه را بباید کشتن سی و شش هزار تن برآمد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 107 ). ز بیرحمتی داده پیر مجوس سواد حبش را بتاراج روس.