بیدون
لغت نامه دهخدا
بیدون. ( اِخ ) بخارخداة. نام یکی از شهریاران بخارا که بنا بنوشته نرشخی در تاریخ بخارا مدفن سیاوش را پس از ویرانی آباد نمود و او شوی خاتون بود و پدر طغشاده و بیدون در زمانی که عبیداﷲبن زیاد مأمور خراسان شد مرده بود وپسر او طغشاده شیرخوار بود و مادرش خاتون بجای او پادشاهی میکرد. رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 28، 29، 49، 50، 51، 52 و شرح حال رودکی ج 1 ص 88 و 223 شود.
بیدون. ( ق مرکب ) ( از: بی + دون ) کلمه نفی یعنی بدون. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بیدون به معنی ظرف آلومینیومی حمل شیر دوشیده شده به بازار یا کارخانه