بیدری

لغت نامه دهخدا

بیدری. [ ب َ دَ را ] ( ع ص ) هموار: لسان بیدری ؛ زبان هموار. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

بیدری. [ ب َدَ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به بیدرة. ( از معجم البلدان ). منسوب است به بیدر که قریه ای است از قرای بخارا. ( از انساب سمعانی ). || لقب ابوالحسن مقاتل بن سعد زاهد بیدری بخاری. ( از معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران

گفت این دانش تو از کی یافتی
که به دانش بیداری برساختی

بپرس