کنون ای سخنگوی بیدارمغز
یکی داستانی بیارای نغز.
فردوسی.
که بیداردل بود و بیدارمغززبان چرب و شایسته کارنغز.
فردوسی.
نشستند بیدارمغزان روم بمهر فلک نرم گردن چو موم.
نظامی.
برآنگونه کز چند بیدارمغزشنیدم درین شیوه گفتار نغز.
نظامی.
چو بیهوش بود او بیک راه نغزدد و دام را کرد بیدارمغز.
نظامی.