جهانی برامش نهادند روی
بر آواز میخواره شهری و کوی
چنان شد که از بید سرخ افسری
ز دیدار او خواستندی کری
یکی شاخ نرگس بها یکدرم
خریدی کسی زو نگشتی دژم.
فردوسی.
ببازوی پر خون درون بید سرخ بزر رشته زین غم هزاران هزار.
ناصرخسرو.
و رجوع به بید و سرخ بید شود.، بیدسرخ. [ س ُ ] ( اِخ ) نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاه میان سنگ سفیدو درویشان در 496000 گزی تهران. ( یادداشت مؤلف ).