بیخی زبان افقانی هست و کلمه توحین امیزی هست این کلمه رو به هیچ کدوم از افغانی ها نگین
بیخی: از بنیاد، از پایه، از بیخ، تماماً، کاملاً
بیخی:مخفف بیخیال
نهال_امرزو که دستگاه داری وتوان بیخی که بر سعادت آرد بنشان
در پارسی کابلی
به معنای کاملاً، تماماً
از بیخ
به معنای کاملاً، تماماً
از بیخ
ریشه نهالی
بر ان خورد سعدی که بیخی نشاند/کسی برد خرمن که تخمی فشاند
ای سعدی کسی به حاصل دست می یابد که ابتدا ریشه نهالی رادر خاک بکارد
بر ان خورد سعدی که بیخی نشاند/کسی برد خرمن که تخمی فشاند
ای سعدی کسی به حاصل دست می یابد که ابتدا ریشه نهالی رادر خاک بکارد
در زبان کوچه بازاری مخفف بیخیال شو است
مثال : من امروز نمیام گردش بیخی
مثال : من امروز نمیام گردش بیخی
کلاً . ( ف ) تماماً . یکباره
آب بی مهری مگر نوش کرده ای
تا مرا بیخی فراموش کرده ای
بشیر اسکندری
آب بی مهری مگر نوش کرده ای
تا مرا بیخی فراموش کرده ای
بشیر اسکندری