بیخ اور شدن

لغت نامه دهخدا

( بیخ آور شدن ) بیخ آور شدن. [ وَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ریشه به انبوه کردن. با ریشه بسیار شدن. رسوخ. ( ترجمان القرآن ) ( تاج المصادر بیهقی ). اعراق. ( زوزنی ) الاستیراض ؛ بیخ آور شدن تنه خرما. ( مجمل اللغة ) ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( بیخ آور شدن ) ریشه به انبوه کردن ٠ با ریش. بسیار شدن ٠ رسوخ ٠

پیشنهاد کاربران

راسخون فی علم
بیک، آن بیخاوران در علم ازیشان و آن برویدگان برویده مى باشند بدانچه فرو فرستادند بتو و بدانچه پیش فرستادند از پیش تو[یعنى توریت]و آن بپاى دارندگان نماز را و آن دهندگان پاکى خواسته و آن برویدگان بخداى[عزّ و جلّ ] و روز واپسین. ایشانند که از آن زودتر که بدهیم شان مزد بزرگ
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری

بپرس