لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
کاغذی کوچک که مشخصاتی از فروش در آن نوشته شود
بیجک/bidjăk : برگه، فبض.
مانند: بیا این هم شش قران. یاالله بیک اش را پاره کن.
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: بیا این هم شش قران. یاالله بیک اش را پاره کن.
کلیدر
محمود دولت آبادی
در گویش قدیمی کرج به برگه ای که میراب برای نوبت آبیاری می داد ( بیجک ) می گفتند