بیتوته کردن
مترادف بیتوته کردن: شب زنده داری کردن، شب نخفتن ، شب دور از خانه به سر بردن، بیدار ماندن
متضاد بیتوته کردن: خفتن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
منزل دادن، گذاشتن، منزل کردن، تسلیم کردن، ساکن کردن، مسکن دادن، پذیرایی کردن، قرار دادن، بیتوته کردن، به لانه پناه بردن
ازمودن، بیتوته کردن، جیب کسی را کاملا خالی کردن
منزل کردن، بیتوته کردن، جای شب بسر بردن، شب بسر بردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اباتت
بیتوته کردن. ا. شب در جایی ماندن. ب. تا صبح بیدار بودن. رجوع شود به بیتوته.