بیاسه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَیّاسه، شهری از ایالت جَیّان (خائن) در جنوب اندلس و در ۴۸ کیلومتری شمال شرقی شهر خائن، مرکز این ایالت می باشد.
بَیّاسه، شهری از ایالت جَیّان (خائن) در جنوب اندلس و در ۴۸ کیلومتری شمال شرقی شهر خائن، مرکز این ایالت می باشد.
← دوره ایبری ها
از بیاسه دانشمندانی برخاسته اند که از آن جمله اند:ابوالعباس احمد ابن یوسف بن نام یعمری بیاسی، ادیب و شاعر ابن حسنون محمد بن علی حمیری کتامی بیاسی (د۶۰۴ق/۱۲۰۷م)، مُقری و محدث و ابوالحجاج یوسف بن محمد بیاسی، مورخ و شاعر (د۶۵۳ق/۱۲۵۵م) ابوالحجاج ذیلی بر تاریخ ابن حیان نوشت و حوادث را تا زمان خود ادامه داد (ه د، بیاسی)

پیشنهاد کاربران

بَیّاسه1، شهری از ایالت جَیّان ( خائن2 ) در جنوب اندلس و در 48 کیلومتری شمال شرقی شهر خائن، مرکز این ایالت. این شهر در دورۀ ایبریها ساخته شده، و به گفتۀ بطلمیوس، بیاتْر نام داشته است ( EI2 ) . در تقسیمات اداری منسوب به قسطنطین، بیاسه از شهرهای استان ششم اندلس به مرکزیت اشبیلیه بود ( ابوعبیده، 2/893 ) . در دوران اسلامی، بیاسه با شهرهای مجاور جیان و اُبَّده ( ه‍ م ) تشکیل قلمرو واحدی می داد ( ابن حیان، 201 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بیاسۀ کهن بر روی تپه ای بنا شده، و بر وادی الکبیر3 یا نهر قرطبه که از جنوب آن می گذشت، مشرف، و برگرد آن بارویی کشیده شده بود و بازارهایی چند در آن وجود داشت. پیرامون آن را کشتزاهای سبز احاطه کرده بود. از محصولات کشاورزی آن زعفران بود که به نقاط مختلف صادر می شد ( ادریسی، 2/568 - 569؛ ابن سعید، 2/71؛ مقری، 3/217 ) . نیز درختان انجیر و انگور بسیار داشت ( مقدسی، 235 ) و در تپه های شمالی جلگۀ میان بیاسه و ابده جنگلهای زیتون بود ( عنان، الآثار. . . ، 229 - 230 ) که امروزه نیمی از آن ناحیه را می پوشاند ( EI2 ) . منطقۀ جنگلی اطراف بیاسه همچنین به تولید چوب ـ که در صنعت کشتی سازی استفاده می شد ـ معروف بود ( مکناسی، 68؛ مونس، 253 ) .
بیاسه امروزه شهری متوسط با خیابانهای طولانی است و چهره ای جدید دارد و هیچ گونه آثاری از دوران اسلامی در آنجا باقی نمانده است ( عنان، همان، 229 ) . جمعیت شهر در 1383ش/2004م حدود 14هزار تن برآورد شده است ( «فرهنگ. . . 4» ) .
در زمان خلافت امویان، ابن حفصون ( ه‍ م ) بر نواحی وسیعی از جنوب اندلس از جمله بیاسه مستولی شد ( ابن خطیب، الاحاطة، 4/39 ) . بعدها عبدالرحمان سوم ( حک‍ 300 - 350ق/913 - 961م ) سلطۀ خود را بر این متصرفات گسترد ( عنان، دولة. . . ، 2/376 ) . پس از فروپاشی خلافت که قاسم بن حمود ( 407 - 412ق/1016 - 1021م ) حکومت قرطبه را به دست گرفت، بیاسه، جیان و قلعۀ رباح5 را به زهیرالفَتیٰ، غلام منصوربن ابی عامر به اقطاع داد ( ابن اثیر، 9/273؛ ابن عذاری، 3/168 - 169 ) . هنگامی که ابوالحزم جهوربن محمد در 422ق/1031م بر قرطبه و مناطق میانی اندلس از جمله بیاسه مستولی شد ( عنان، دول. . . ، 21 ) ، ظاهراً زهیر را در مقام خود ابقا کرد و وی تا اواخر سال 429ق که در جنگ با بادیس بن حَبّوس، حاکم غرناطه کشته شد، در بیاسه حکومت کرد ( ابن اثیر، 9/286 ) . از آن پس، بیاسه میان حاکمان المریه، دانیه، غرناطه و اشبیلیه دست به دست گشت ( نک‍: عبدالله زیری، 62 - 63؛ ابن اثیر، 9/291؛ ابن ابی زرع، 154؛ عنان، همان، 136 - 137 ) .
در 3 صفر 484ق/27مارس1091م، مرابطون بیاسه را فتح کردند ( ابن ابی زرع، همانجا ) . از آن پس مسیحیان قشتاله بارها بر بیاسه تاختند و با سپاه مرابطی وارد نبرد شدند ( نک‍: ابن عذاری، 4/61؛ عنان، عصر. . . ، 1/142 - 143 ) . سرانجام، در جمادی الاول 542/اکتبر1147 امیریحیی بن غانیه، آخرین بازماندۀ مرابطون در اندلس، دو شهر مهم بیاسه و ابده را در برابر فشار آلفونسوی هفتم پادشاه قشتاله، تسلیم مسیحیان کرد ( ابن اثیر، 11/121 - 122؛ ابن خلدون، 6 ( 3 ) /488؛ عنان، همان، 1/332 ) . اما موحدون در 552ق/1157م این شهرها را بازپس گرفتند ( یاقوت، 1/773؛ قس: ابن ابی زرع، 193 - 194، 264، که بازپس گیری بیاسه و دیگر شهرهای اشغالی را در 547ق دانسته است ) . چندی بعد در 554ق ابن مردنیش سلطۀ خود را برپاره ای از قلمرو موحدون، از جمله بیاشه گسترد و آنجا را به پدرزن خود، ابن هَمُشک سپرد ( ابن خطیب، الاحاطة، 2/125 - 126، اعمال. . . ، 261 ) . اما ابن همشک در پی اختلاف با ابن مردنیش در 564ق/1169م به فرمان موحدون درآمد ( عنان، همان، 2/39 - 40 ) .
در حدود سال 606ق/1209م حملات آلفونسوی هشتم به اراضی مسلمانان در منطقۀ جیان و بیاسه آغاز شد ( همان، 2/288 ) و در صفر609/ژوئیۀ1212 سپاه الناصر موحدی در نبرد عِقاب نزدیک بیاسه شکستی سخت یافت ( همان، 2/310 - 314 ) . در پی این هزیمت، ساکنان بیاسه به ابده گریختند و مسیحیان فاتح وارد بیاسه شدند و آنجا را به آتش کشیدند. پس از عقب نشینی مسیحیان، شهر بازسازی شد. در زمستان سال بعد آلفونسوی هشتم آنجا را در محاصره گرفت، اما بدون نتیجه عقب نشست ( EI2 ) .
هنگامی که در 621ق/1224م عبدالله بن منصور، ملقب به العادل خود را خلیفۀ موحدی خواند، عبدالله بن محمد، نوادۀ عبدالمؤمن و امیرجیان، ادعای استقلال کرد و از بیعت با العادل خودداری نمود. وی بیاسه را مرکز قیام خود قرار داد واز این رو، به بیاسی معروف شد. پس از آن شهرهای جیان و قرطبه و قیجاطه و دژهای ثغر اوسط را با خود همراه کرد. العادل در اواخر سال 621ق برادرش ابوالعلا ادریس بن منصور را برای نبرد با عبدالله بیاسی و تصرف بیاسه فرستاد، اما به سبب سرمای شدید کاری از پیش نبرد و با گرفتن گروگان صلح کرد و به اشبیلیه بازگشت. العادل لشکری دیگر به فرماندهی عثمان بن ابی حفص به بیاسه گسیل داشت. بیاسی که از پیش روابط دوستانه ای با فردیناند سوم، پادشاه قشتاله برقرار کرده بود، با وعدۀ واگذاری بیاسه و قیجاطه، از وی یاری خواست و لشکر العادل را به سهولت شکست داد. بیاسی در پی آن بیاسه راترک کرد و در قرطبه مستقر شد. پس از آن در ذیحجۀ 623/دسامبر1226 بیاسه به تصرف قشتالیان درآمد ( ابن عبدالمنعم، 121؛ قس: ابن ابی زرع، 246، 273: در 622ق؛ نیز نک‍: عنان، همان، 2/352 - 354، 362 - 363 ) .
در سده های 7و8ق/13و14م بیاسه به عنوان پایگاهی نظامی در مرز بین قشتاله و غرناطه نقشی مهم در مبارزات بنی مرین و بنی نصر برای باز پس گیری سرزمینهای اسلامی اندلس ایفا کرد. در 674 و 682ق/1275 و 1283م ابویوسف یعقوب، سلطان مرینی ( 656 - 685ق/1258 - 1286م ) به اندلس لشکر کشید و در نواحی تحت سلطۀ مسیحیان از جمله بیاسه پیشروی کرد و پس از گرفتن غنایمی بازگشت ( ابن ابی زرع، 315، 339؛ ابن خلدون، 7 ( 2 ) /426 ) . در 724ق اسماعیل بن فرج، سلطان نصری ( 713 - 725ق/1313 - 1325م ) به بیاسه حمله کرد و آنجا را در محاصره گرفت تا شهر تسلیم شد ( عنان، نهایة. . . ، 120 ) ، اما مسلمانان نتوانستند آنجا را نگه دارند؛ بار دیگر در 810ق/1407م آنجا را محاصره کردند که نتیجه ای نداد ( همو، الآثار . . .

بپرس