بیابرو شدگی


معنی انگلیسی:
ignominy

پیشنهاد کاربران

ignominy
رسوایی، بد نامی،
بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ
e. g. the ignominy of being imprisoned for theft
رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی

بپرس