بی گواه. [ گ ُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) بی دلیل. بی برهان. بدون گواه : بدستور دانا چنین گفت شاه که دعوی خجالت بود بی گواه.سعدی.و رجوع به گواه شود.