بی گذشت
/bigozaSt/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
متعصب، بی گذشت، زیر بار نرو
کوته فکر، بی گذشت، مخالف اصول ازادی
بی رحم، بی گذشت، سخت گیر در قضاوت، بی سخاوت
خسیس، پست، لئیم، بی گذشت، بی سخاوت
پیشنهاد کاربران
کسی که نمی بخشد، کسی که از هیچ چیز نمی گذرد، به نوعی کینه توز است، اصطلاح عامیانه ول کن نیست. کوتاه نمیاد.
کسی که بی محبتی و بی احترامی و بی مهری و بدی و
بی توجهی کند.
بی توجهی کند.
کسی که رحم و مروت ندارد و سخاوت ندارد و مردانگی ندارد حالا چه زن باشد چه مرد گذشت ندارد و گیر می دهد و بلوا می کند و آشوب و تقاص به چنین شخصی بی گذشت می گویند
نادرگذار. [ دَ گ ُ ] ( نف مرکب ) درناگذرنده . عفونکننده . سخت گیر : از سهم و ازسیاست نادرگذار توبر گرگ ژنده پوست بدرد سگ شبان . سوزنی .