بی کفشی

پیشنهاد کاربران

بی کفشی ؛ کفش نداشتن ، پابرهنگی : هرگز از دور زمان ننالیده بودم. . . مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود. . . یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم. ( گلستان ) .

بپرس