بی کفایت
/bikefAyat/
مترادف بی کفایت: بی صلاحیت، بی عرضه، بی لیاقت، ناقابل، نالایق
متضاد بی کفایت: باعرضه، باکفایت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
مترادف ها
نا شایسته، نا مناسب، بی کفایت، فاقد صلاحیت
بی کفایت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بی کفایت نتونست منو صاحب بشه ازم مراقبت کنه
نژاد برتری من رو غافل شد
نژاد برتری من رو غافل شد
ناسزا مرد. [ س َ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد ناشایسته . بی لیاقت . نالایق . بی کفایت : بدو گفت کاین نزد چوبینه برتن ناسزا مرد بی سر شمر. فردوسی .
ناشایست، بی جربزه
کسی که شعور و لیاقت
انجام کاری را ندارد
انجام کاری را ندارد
بی مسئولیت