بی چون و چرا
/biCunoCerA/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
مسلم، بی چون و چرا، غیر قابل بهی، بدون مناقشه، بدون مباحثه
محقق، بی چون و چرا، غیر قابل بهی
قطعی، خود رای، امرانه، بی چون و چرا، شتاب امیز
بی چون و چرا، مسلما، بطور مسلم، بی گفتگو، بطور غیر قابل بهی
بی چون و چرا، بدون شک، بدون تردید
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
خودپا
مثل وحی منزل
لا جدال فیه
بدون دلیل وعلتی منطقی خواستن، بدون کوچکترین مخالفت و زیر سوال بردنی، بدون فکر کردن درباره انجام کار و عمل خواسته شده از طرف شخص دیگر، مثل اطاعت بی چون و چرا یعنی بدون مخالفت و کاملا مطیع و رام و فرمانبردار بودن.
بی برو و برگرد
مطلق