بی چشم و رو. [ چ َ / چ ِ م ُ ] ( ص مرکب ) سخت بی حیا. کسی که هر چیز را روشن و آشکار با بی ادبی تواند گفت. بی شرم. رک گو. ( ازیادداشت بخط مؤلف ). بی حیا. ( آنندراج ) : بی چشم و روتری ز تو ای باغبان کجاست گل چیده ای و شرم ز بلبل نکرده ای.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| نمک ناشناس. ناسپاس. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. بی حیا، بی شرم. ۲. حق ناشناس.
واژه نامه بختیاریکا
رو رَهدِه؛ زِک تی دِردِه؛ قِرت؛ بی سکِه؛ شِلیتِه
اصطلاحات و ضرب المثل ها
معنی ضرب المثل -> بی چشم و رو نمک نشناس و قدرنشناس.
جدول کلمات
۱. بی حیا، بی شرم.
۲. حق ناشناس.
پیشنهاد کاربران
هیز
به گفته پدر و مادرم یعنی من: (
بی حیا ، بی تربیت
چشم دریده. [ چ َ / چ ِ دَ دَ/ دِ ] ( ن مف مرکب ) کنایه از بی شرم و بی حیا باشد. ( برهان ) . چشم شوخ و شوخ چشم و بی حیا. ( آنندراج ) . بی حیا وگستاخ و بی شرم و بی ادب. ( ناظم الاطباء ) : شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت چشم دریده ادب نگاه ندارد. حافظ ( از آنندراج ) .